یادداشت | روحانیت آگاه سدی در برابر انحراف انقلاب
دقیقا سی سال از صدور بیانیه معروف به منشور روحانیت از سوی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می گذرد. امام راحل رحمت الله علیه در جایگاه یک مرجع و مجتهد به معنی واقعی کلمه بر این امر واقف بود که انقلاب مشروطه ،گرچه روحانیت در روند و ظهور آن نقش داشت اما با تساهل و برخی اقدامات ناشیانه آن را به دست عواملی سپرد که از جنین آن عوامل دیکتاتوری حکومت پهلوی زاده شد. انقلابی با تمام سختیهای آن ایجاد شد اما بر دار کشیدن شیخ فضل الله نوری به عنوان نماد آن انقلاب عملا جبهه روشنفکر غرب گرا خط و نشان برای حوزه ها کشید تا مبادا در عرصه سیاست وارد شوند؛ امام با هوشیاری از تکرار تاریخ و با استفاده از پتانسیل روحانیت آگاه و فعال، این بار انقلاب را به سمت وسویی سوق داد تا روحانیت با اشراف از آفات و خطرها هم از بیرون و هم از درون پایه های فکری خود را مستحکم کند؛ لذا امام با مطالعه تاریخ و اشراف بر آینده تحولات هماره این نکته را متذکر بود که روحانیت چنانچه آگاه نباشد، از انقلاب اسلامی 57 همانی باقی خواهد ماند که از انقلاب مشروطه ؛ لذا صدور منشور روحانیت آینه ای است که می توان دیدگاه های بنیانگذار یک جریان بزرگ در تاریخ ایران را خطاب به این طبقه دانست.
مروری بر این منشور ما را متوجه این حقیقت می کند که امام خمینی صرفا در خطاب به طلاب و روحانیون به عنوان بانیان اصلی انقلاب اسلامی و معادن فکری هر حرکت انقلابی این مطالب را مطرح نمودند تا علاوه بر این که تمام طبقات جامعه را متوجه مرکزیت این قشر در حرکت موسوم به انقلاب اسلامی کرده ،از همین طبقه بخواهد که برخی موازین را چه در زمان نگارش منشور و در آتیه هماره نصب العین خود قرار دهند و از آن تخطی نکنند زیرا هر انحرافی از این طبقه انحراف دیگر اقشار و کل جریان نهضت را به دنبال خواهد داشت.
همواره این سوال مطرح هست و آن این که آیا بعد از گذشت چهل سال از تولد انقلاب آیا بانیان بر همان منوال و روال هستند یا ...؟
و این که آیا توانسته روحانیت از موقعیتی که انقلاب برای آنان و تمام پتانسیل هایی که ایجاد کرده نهایت استفاده را در مسیر تحقق ایده آل های نهضت ببرد یا نه. آیا روحانیت توانست در درون خود به انسجامی که امام از آن به عنوان خنثی کننده توطئه های دشمنان نام می برد ،برسید یا نه؟ آیا جامعه تصویر یا تصوری را که از بانیان داشت اکنون آن را متحقق می داند یا نه ؟
مروری عمیق بر منشور روحانیت امام ما را متوجه این امر مهم می کند که امام از دو طیف روحانیت ناراضی است؛ طیف اول کسانی که مقدس مآب بودند و هر حرکت جدیدی را خلاف مبانی فقه میدانند و قبلا چهره ای منزه از شاه ارائه می دداند تا مبادا کسانی به انقلاب روی آورند و بعد از انقلاب هم به گونه ای دیگر با هر حرکت جدید مخالف بودند و تحجر و تقدس مآبی شاخصه آنان میدانستند که به دلیل تنگ نظری و احتیاطات هیچ گاه قدم مفید برای جامعه بر نداشتند و طیف دوم روحانیونی که دنیا مدار شده و لیبرالیسم فکری بر عملکرد واندیشه آنان تار و پود وابستگی تنیده باشد. که اینان را امام کسانی میداند که بعدا تمام مبانی انقلاب را زیر سوال برده و همه چیز را از صافی دمکراسی غرب نظاره می کنند و تحلیل می نمایند و به جرح و تعدیلی روی می آورند که هیچ چهره غرب گرایی هم نمی تواند این کار ها را انجام دهد و این همه ضربه زند.
امام روحانیت و به خصوص جامعه مدرسین را آگاه از این امر می کند که باید به طبقه ای از روحانیون توجه کند که در کوران انقلاب و بعد از آن در جنگ حضور داشتند و در تمام فراز و نشیب ها رنج دوران دیده اند.و در خطاب به همین طبقه اخیر نیز وحدت و لزوم یکپارچگی را خنثی کننده توطئه ها قلمداد نموده ،از آنان می خواهد که اختلاف در میدان سلیقه ها را به اختلاف در اصول نکشانند که دیگر نه از انقلاب نامی خواهد ماند و نه از روحانیت به معنای حقیقی.
امام بخش دیگری از منشور خود را به واکاوی این موضوع اختصاص می دهند که حوزه در درون خود نیز موظف به این است که در راه احیای تراث حرکت کرده و از فقه جواهری عدول نکرده در عین حال که اقتضائات زمان و مکان را هم به دایره مباحث وارد نماید تا با توجه به آن احکام مستحدثه را پاسخگو باشد.
امام یک مجتهد به معنی واقعی را هم کسی میداند که علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که زیر بنای ساختمان شخصیتی هر مجتهد است،مدیر و مدبر هم باشدو معتقد بودند که حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است و از نظر ایشان فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.
قطع وابستگی از دیگر محورهای مد نظر امام در این منشور است که یکی از دلائل مهم مخالفت شرق و غرب با انقلاب ایران را همین موضوع دانستند و در نهایت ورود حوزه ها را به تمام میادین و عرصه های اجرایی در تحقق تحکیم استوانه و پشتوانه های فکری و عملی نظام تاثیرگذار دانستند.
حوزه و توجه به علوم مختلف
امام خمینی در ابتدای این منشور با توجه دادن همگان به علومی که حوزه ها در به ثمر رساندن آن ها سهمی داشتند، همگان را متوجه شعاع گسترده دایره علومی می کنند که حوزه های علمیه مستقیما در به ثمر رساندن آن علوم موثر بودند. اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به خورد توده ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیرۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همۀ امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللّه امروز نتیجۀ آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون «کتب اربعه» و کتابهاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته هاى متنوع علوم مشاهده مى کنیم.
روحانیت و جهاد و شهادت
علاوه بر خدمات علمی در هر زمان از سوی حوزه های علمیه به فرهنگی دینی و اسلامی، آن چه را که امام راحل آن را به عنوان مدال افتخاری دیگری بر گردن حوزه ها از آن نام میبرند، عرصه های جهاد و شهادت است که در این باره می فرمایند: در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولین کسانى بودهاند که بر تارک جبین شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمى ـ اسلامى را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبودهاند و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزى، شهداى اولین، از کدام قشر بودهاند؟ خدا را سپاس مىگزاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلى نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه ها نسبت به قشرهاى دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلى شهید شده اند و این رقم نشان مى دهد که روحانیت براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى ایران تا چه حد مهیا بوده است.
روحانیت حقیقی هماره در جبهه مقابل لیبرالیسم
امام بعد از جریان انقلاب برای این که به این سوال پاسخ دهد که چرا برخی از قشر روحانیون به دنیا گرایی روی آورده و نوعی لیبرالیسم فکری را درعمل رواج دادند ،همگان را به این نکته مسلم آگاه می کنند که روحانیون حقیقی هماره در جبهه مقابل لیبرالیسم قرار داشتند و میفرمایند: علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کرده اند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه داران در یک کاسه است. و خداوند کسانى را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى کنند، نمى بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده اند و پس از کسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگى کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان براى کسب معارف مى کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده اند و با قناعت و بزرگوارى زیستند.
روحانیت و خطر مقدس مآبان احمق و متحجرین
امام در این منشور در خصوص این طیف می فرمایند: امروز عده اى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام مىزنند که گویى وظیفه اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى اند و دشمن رسول اللّه. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
روحانیت و دو راه ضربه استکبار به آن ؛ ارعاب و نفوذ
امام در این باره می فرمایند: استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهاى کارگر شده است تا جایى که دخالت در سیاست دونشأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری تر از اغیار بوده و هست.
روحانیت و تنها راه مبارزه با قشری گرایان متحجر
امام حضور در میادین مختلف و ایثار و شهادت را تنها راه حل در برابر قشری گرایان میدانستند و معتقد بودند در برابر اینان مبارزه منفی و یا نصیحت جواب نمیداده و نمی دهد و باید محکم تر و قاطعانه تر تار و پود افکارشان را درید تا مبادا سلوک و منش نادرست آنان در جامعه گسترده شود و فقه را از جامعه به درون حجره ها محدود کنند؛ قطعا اینان ضربات و صدماتی که در طول تاریخ اسلام با خزیدن به درون زوایا ره بدنه فرهنگ فکری جامعه وارد کرده اند قابل اغماض نیست و چه بسا که هنوز هم طرفداران پرو پا قرص خود را دارند به هر روی امام در باره این گروه می فرمایند: تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودى گلولۀ حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید. در آن زمان روزى نبود که حادثهاى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مى خواهند ریشۀ دیانت و اسلام را برکنند و عده اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده اى وابسته که چهره شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مىنمودند.
روحانیت و اتحاد او به عنوان مانع اساسی در برابر نفوذ بیگانگان
امام تشطط را راه نفوذ بیگانگان می دانستند و معتقد بودند هیچ گاه نباید اختلاف سلیقه به اختلاف در اصول بینجامد و الا راه نفوذ بیگانگان را به درون جامعه ای همواره خواهد کرد که تنها با اتحاد کلمه توانست انقلاب عظیم را ایجاد کندحال بحث این است که براى جلوگیرى از تکرار آن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزهها چه باید کرد؟ گر چه کار مشکل است ولى چاره چیست باید فکرى کرد. اولین وظیفۀ شرعى و الهى آن است که اتحاد و یکپارچگى طلاب و روحانیت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابى چنین هایل. امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتى ضعف مدیریت ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد.
روحانیت و پاسخگویی امام به شبهات راجع به جنگ و ادامه آن
شاید برخی بر این باور بودند که جنگ چه فایده داشت؟ امام با نگاه خاص خود،جنگ را فرصتی میدانستند که در آن توانمندی ها به منصه ظهور رسید و توانایی فرزندان این مرزو وبو م در برابر بیگانگان وصنایع آنان رشد کرد. امام میفرمایند: البته اگر همۀ علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى نگریستیم و مىرسیدیم ولى این بدان معنا نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ایم. هر روز ما در جنگ برکتى داشته ایم که در همۀ صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلاب مان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم، ما در جنگ، پرده از چهرۀ تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنان مان را شناخته ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روى پاى خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه هاى انقلاب پر بار اسلامى مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال مىتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همۀ اینها مهم تر استمرار روح اسلام انقلابی رپرتو جنگ تحقق یافت.
همه اینها از برکت خون هاى پاک شهداى عزیز هشت سال نبرد بود، همۀ اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایى که خیال مى کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بی فایده است! در حالى که صداى اسلام خواهى افریقا از جنگ هشت سالۀ ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنى در کل جهان از جنگ هشت سالۀ ماست.
همه ما مامور به ادای تکلیف هستیم و نه مامور به نتیجه
امام در فرازی دیگر از این منشور می فرمایند: نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها به گون هاى غلط عمل کنیم که حزب اللّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى اش عدول مىکند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود؟! تأخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمى شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همۀ ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همۀ انبیا و معصومین ـ علیهم السلام ـ در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمى بایست از فضاى بیشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامۀ عمل نپوشیده است ذکرى به میان آورند.
خطر روی کار لیبرال ها
امام در بیانی میفرمایند: من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمۀ کشور به گروهى که عقیدۀ خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمى رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمى خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همۀ کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده اید؟ چرا لانۀ جاسوسى را اشغال کرده ایم و صدها چراى دیگر. و نکتۀ مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحم هاى بیجا و بی مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه اى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمى دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى که دستشان به رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرف هاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بى پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینه ها کوتاه مى کنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند.
روحانیت و وظیفه مقابله با لیبرال ها و سپردن کارها به انقلابیون
امام با گوشزد کردن وظیفه جامعه مدرسین در توجه به قشر روحانی مبارز فرمودند: نتیجه مىگیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعۀ مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیدۀ احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بىعرضه و فرصتطلب و نقزن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آماده تر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مىکنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین ـ علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتى که علیه روحانیت انجام مىپذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختی ها به سراغ مردم مىروند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارساییهاست؛ آن هم کدام روحانى، روحانى بى درد و بى مسئولیت نه، بلکه روحانیتى که در همۀ حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است.
روحانیت و توجه به فقه جواهری به عنوان معیار و مبنا و درعین حال توجه به اقتضائات زمان و مکان
امام این خطر را برای جامعه روحانیت پیش بینی میکردند که عده ای با رویکرد آکادمیک تیشه به سنت های حوزوی زده و شاخصه فقهی و شاکله آن را سنت شکنی کنند؛ امام با جبهه گیری محکم از طلاب و روحانیون می خواهد که در عین توجه داشتن به تراث و استدام آن ،اقتضائات زمان و مکان را فراموش نکنند زیرا مسائلی مستحدثه ای وجود دارد که صرفا با تکیه به کتب و شیوه قدیم پاسخگو نیست و در این باره می فرمایند: اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمىدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئل هاى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى مى طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهار نظر نمى کنم.
روحانیت آگاه به مسائل روز و ویژگی واقعی و حقیقی یک مجتهد
امام رشد جامعه را در گرو رهبر و مجتهدی می دانست که : یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامى و حتى غیراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعى فلسفۀ عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است، حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است.
روحانیت و توجه به قطع وابستگی
امام به عنصر اصلی رودر رو قرار گرفتن نظام شرق و غرب با انقلاب ایران را «قطع وابستگی » به آنان معرفی کردند و در این باره معتقد بوندند: هدف اساسى این است که ما چگونه مىخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبۀ عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است که در پى اعلام حکم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همۀ علما در مورد یک مزدور بیگانه اینقدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده اند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پرحماسه مىدانند و از اینکه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمى توانند علیه مقدسات قلم فرسایى کنند مضطرب شده اند. من قبلاً نیز گفته ام همۀ توطئه هاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که انشاءاللّه تمام رگه هاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود.
روحانیت و در دست داشتن نبض تفکر و نیاز آینده جامعه
حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه هاى رایج ادارۀ امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماى بزرگوار اسلام از هم اکنون باید براى این موضوع فکرى کنند. نکتۀ آخرى که توجه به آن لازم است اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشسته اند بلکه براى اجراى حکم خدا راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شدهاند. اگر طلبه اى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانۀ درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مى شود و هرگز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بى سابقۀ مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت. /924/ج
محمد علیدوست